فاطمه شهیده س
مظلومیت حضرت فاطمه زهرا س

 

 

 

فتح و اعطای فدک به فاطمه
 
«فدک» سرزميني آباد در سراشيبي خيبر با چشمه‏اي پر آب و منطقه‏ي وسيع کشاورزي و قلعه‏اي مهم بود و نخلستانهايش از خيبر بيشتر بود. ساکنان آن عده‏اي از يهود بودند که با اهل خيبر در ارتباط بودند و رئيس آنان در روز فتح آنجا مردي بنام يوشع بن نون بود. نام اين سرزمين هم به اسم «فدک بن هام» اول کسي است که در آنجا سکونت يافته است. [1] اين باغها در شمال مدينه واقع شده بود و هم اکنون نيز باقي است و فاصله‏ي آن تا مدينه حدود 100 کيلومتر است.
1- معجم البلدان ج 4 ص 238
 
فتح فدک بدست پيامبر و اميرالمؤمنين
 
بحار الانوار: ج 21 ص 22 ج 29 ص 110، 114، 348. تهذيب الاحکام: ج 1 ص 424.الخرائج: ج 1 ص 113.
پس از فتح خيبر در سال هفتم هجرت و حدود چهار سال قبل از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله جبرئيل نازل شد و از جانب خداوند دستور فتح فدک را آورد. در اين فرمان تصريح شده بود که اين اقدام مي‏بايست توسط شخص پيامبر صلي الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه‏السلام انجام شود، و مسلمانان در آن شرکت نکنند.
آن دو بزرگوار، اسلحه‏ي لازم را برداشتند و اسبهاي خود را آماده کردند و در تاريکي شب از لشکر جدا شدند و از خيبر حرکت کردند تا به سرزمين فدک رسيدند و کنار قلعه‏ي آن آمدند.
فتح يک قلعه توسط دو نفر کاري بود استثنايي و مي‏بايست حساب شده انجام شود، و پشتيباني خداوند که هميشه بدرقه‏ي راه پيامبر صلي الله عليه و آله بود مسير ماجرا را به سوي پيروزي پيش مي‏برد.
مردم فدک که پيگير اخبار فتح خيبر بودند و روز قبل خبر فتح آن قلعه‏ي عظيم را دريافته بودند، از وحشت به قلعه پناه برده و درهاي آن را محکم بسته بودند و شبي سراسر اضطراب را مي‏گذراندند.
در چنين شرايطي که بر داخل قلعه حکمفرما بود، پيامبر صلي الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه‏السلام به پاي قلعه رسيدند و بصورت عادي هيچ راهي براي نفوذ به قلعه وجود نداشت. از سوي ديگر نبايد افراد داخل قلعه وجود کسي را بيرون قلعه احساس مي‏کردند. تصميم بر آن شد که مخفيانه از ديوار قلعه بالا روند و بر فراز آن با صداي بلند اذان بگويند. در اين صورت اهل قلعه خود را در محاصره ديده و قلعه را فتح شده خواهند پنداشت. آنگاه است که تصميم بر فرار مي‏گيرند و براحتي مي‏توان اقدامي بزرگ را به انجام رساند.
اميرالمؤمنين عليه‏السلام بر کتف پيامبر صلي الله عليه و آله قرار گرفت و سپس حضرت برخاست و او را با خود بلند کرد، و با معجزه‏ي الهي اميرالمؤمنين عليه‏السلام از ديوار قلعه‏ي فدک بالا رفت. آنگاه که بر فراز ديوار قرار گرفت، رو به اهل قلعه اذان گفت و صداي تکبير بلند نمود.
مردم قلعه‏ي فدک که گمان مي‏کردند سربازان مسلمان بر فراز قلعه هستند، فرار کنان رو بسوي درب قلعه نهادند و آنرا باز کردند و از آن خارج شدند تا در زمينهاي بيرون قلعه پراکنده شوند.
اميرالمؤمنين عليه‏السلام از ديوار قلعه پايين آمد و با پيامبر صلي الله عليه و آله که بيرون قلعه منتظر بود در مقابل آنان قرار گرفتند و با آنان درگير شدند و هيجده نفر از بزرگان آنان بدست اميرالمؤمنين عليه‏السلام به قتل رسيدند و در نتيجه بقيه تسليم شدند.
پيامبر صلي الله عليه و آله خود و فرزندان آنان را اسير نمود و غنائم را همراه آنان به مدينه آورد.
 
فدک، ملک شخصي پيامبر
 
 يهوديان فدک از پيامبر صلي الله عليه و آله درخواست کردند خودشان را آزاد کند و اموال را به تناسب نصف با آنان مصالحه کند. حضرت اين پيشنهاد را قبول کرد و اميرالمؤمنين عليه‏السلام را فرستاد و با ضمانت حفظ خونشان با آنان مصالحه کرد و قرار بر اين شد که «هر کس از اهل فدک مسلمان شود خمس اموال او را بگيرند و هر کس بر دين خود باقي بماند همه‏ي اموالش را بگيرند».
اين قرارداد بين پيامبر صلي الله عليه و آله و يهود فدک به امضاء درآمد و به دست آنان داده شد تا بعنوان هميشه‏ي تاريخ بدان عمل شود.
اين درباره‏ي جان و اموال شخصي آنان بود، و سرزمين فدک بعنوان ملک شخصي پيامبر صلي الله عليه و آله درآمد و قرار شد ساليانه يکصد و بيست هزار دينار (سکه‏ي) طلا بعنوان درآمد فدک ارسال نمايند.
ملک شخصي پيامبر صلي الله عليه و آله شدن فدک بر اساس حکم صريح قرآن است، زيرا اين سرزمين بدون لشکرکشي مسلمانان و بدون کوچکترين دخالت آنان فتح شد. خداوند در قرآن مي‏فرمايد: «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلي رَسُولِهِ مِنْ اَهْلِ الْقُري فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبي... فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِکابٍ، وَلکِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلي مَنْ يَشاءُ...» [1] طبق اين آيه‏ي صريح قرآن سرزمينهايي که بدون لشکرکشي مسلمانان فتح شود، حتي اگر اهل آنجا خودشان بعنوان تسليم نزد پيامبر صلي الله عليه و آله بيايند، اين مناطق و غنائم و اسراي آن ملک
خاص حضرت است، و مسلمانان هيچ حقي در آن نخواهند داشت و حضرت بعنوان اموال شخصي خود هر تصميمي بخواهد مي‏تواند درباره‏ي آنها بگيرد.
لذا سرزمين فدک بصورت يکپارچه از آن پيامبر صلي الله عليه و آله شد که مي‏بايست مردم فدک در آن کار مي‏کردند و درآمد آن را به حضرت تسليم مي‏نمودند و فقط اجرت دريافت مي‏کردند.
1- سوره حشر آیه 1
 
اعطاي فدک به فاطمه به دستور خداوند و بدست پيامبر
 
بحار الانوار: ج 21 ص 22، 25، ج 19 ص 105، 110، 115، 118، 121، 195.
پس از فتح فدک، آيه‏ي «وَآتِ ذَا الْقُرْبي حَقَّهُ» نازل شد، يعني «حق خويشان را به آنان بده». پيامبر صلي الله عليه و آله از جبرئيل پرسيد: منظور چه کساني هستند و اين حق کدام است؟ جبرئيل از طرف خداوند عرضه داشت: «فدک را به فاطمه عطا کن».
پيامبر صلي الله عليه و آله حضرت زهرا عليهاالسلام را فراخواند و فرمود: خداوند فدک را براي پدرت فتح کرد، و چون لشکر اسلام آنجا را فتح نکرده‏اند مخصوص من است و تعلقي به مسلمانان ندارد و هر تصميمي بخواهم درباره‏ي آن مي‏گيرم. دستور خداوند نيز بر عطاي آن به تو نازل شده است. از سوي ديگر مهريه مادرت خديجه بر عهده‏ي پدرت مانده است، و پدرت در قبال مهريه مادرت و به دستور خداوند فدک را به تو عطا مي‏کند. آنرا براي خود و فرزندانت بردار و مالک آن باش.
حضرت زهرا عليهاالسلام عرض کرد: تا شما زنده هستيد من نمي‏خواهم تصرفي در آن داشته باشم. شما بر جان و مال من صاحب اختيار هستيد. پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: ترس آن دارم که نااهلان، تصرف نکردن تو در زمان حياتم را بهانه‏اي قرار دهند و بعد از من آنرا از تو منع کنند. عرض کرد: آنگونه که صلاح مي‏دانيد عمل کنيد.
 
 
سند و شاهد بر ملکيت فدک
پيامبر صلي الله عليه و آله ورقه‏اي خواست و اميرالمؤمنين عليه‏السلام را فراخواند و فرمود: «سند فدک را بعنوان بخشوده و اعطايي پيامبر بنويس و ثبت کن». اميرالمؤمنين عليه‏السلام آنرا نوشت، و خود حضرت با ام‏ايمن بر آن شهادت دادند. پيامبر صلي الله عليه و آله در آنجا فرمود: «ام‏ايمن زني از اهل بهشت است». حضرت زهرا عليهاالسلام اين نوشته را تحويل گرفت، و هنگام غصب فدک آنرا عيناً نزد ابوبکر آورد و بعنوان مدرک ارائه فرمود. [1] .
سپس پيامبر صلي الله عليه و آله مردم را در منزل حضرت زهرا عليهاالسلام جمع نمودند و به آنان خبر دادند که فدک از آن فاطمه عليهاالسلام است، و در همانجا از درآمد آن بعنوان اعطايي فاطمه عليهاالسلام بين مردم تقسيم کردند، و بدين صورت تصرف مالکانه‏ي فاطمه عليهاالسلام در فدک را به آنان نشان دادند.
1- بحار الانوارج 21 ص 23
 
فقرا مصرف کنندگان درآمد فدک
 
حضرت زهرا عليهاالسلام در سرزمين فدک نماينده‏اي قرار داد و کارمنداني را تحت فرمانش سپرد، که پس از محاسبات لازم و پرداخت مخارج، خالص سود ساليانه را خدمت حضرت زهرا عليهاالسلام تقديم مي‏نمود.
درآمد فدک را ساليانه از هفتاد هزار سکه‏ي طلا تا صد و بيست هزار سکه نوشته‏اند. [1] هر ساله حضرت به اندازه‏ي قوت خود برمي‏داشت و بقيه را بين فقرا تقسيم مي‏کرد و تا هنگام رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله اين شيوه ادامه داشت [2] ، و چشمان بسياري از نيازمندان منتظر سر رسيدن درآمد فدک بود تا از بخشش فاطمه عليهاالسلام زندگي خود را ساماني بخشند.
ده روز پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله [3] مأموران ابوبکر به دستور خاص او به فدک رفتند و نماينده‏ي حضرت زهرا عليهاالسلام را از آنجا اخراج کردند و ملک آن را غصب نمودند و درآمد آن را بطور کامل براي مخارج حکومت غاصبانه‏ي خود صرف کردند، و کوچکترين توجهي به سابقه‏ي مفصل امر الهي و عمل پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد فدک و سندي که تنظيم شده بود و شاهداني که گواهي دادند و آنچه پيامبر صلي الله عليه و آله در حضور مردم فرموده بود نکردند.
اين تصويري بود از مراحل فتح فدک و اخراج آن از دست يهوديان، و انتقال آن به پيامبر صلي الله عليه و آله و اعطاي فدک توسط آنحضرت به فاطمه عليهاالسلام و آنچه طي چهار سال مالکيت و تصرف حضرت زهرا عليهاالسلام بعنوان دوران شيرين فدک طي شد تا آنگاه که دوران غصب آن فرا رسيد و شيريني گذشته را به کام فاطمه عليهاالسلام و شيعيانش تلخ کردند.
1-بحارالانوار ج 29 ص 118
2- بحارالانوار ج 29 ص 123
3- سرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 16 ص 263
 
 
آماري از اقدامات برنامه‏ريزي شده‏ي غاصبين
 
 با توجه به اين نکته، غاصبين مراحل زير را براي غصب فدک طي کردند تا اين حکم باطل خود را تثبيت کنند:
1. براي بدست آوردن زمينه‏ي کار نزد اميرالمؤمنين عليه‏السلام آمدند و درباره‏ي آن از حضرت سؤال کردند.
2. حديثي جعل کردند تا دستاويزي براي کار خود داشته باشند.
3. عايشه و حفصه دو دختر خود را بعنوان شاهد آماده کردند.
4. در چند مرحله‏ي ساختگي نشان دادند که متمايل به بازپس دادن فدک هستند ولي باز عقب‏نشيني کردند، و رسماً سند دست نوشته‏ي خود را پاره کردند.
5. پس از نامه‏ي تهديدآميز اميرالمؤمنين عليه‏السلام به مشورت نشستند و تصميمات جديدي گرفتند و مردم را تهديد کردند.
6. پس از احتجاج اميرالمؤمنين عليه‏السلام در مسجد تصميم بر قتل آنحضرت گرفتند و تا مرحله‏ي اجراي آن هم پيش رفتند.
7. پس از خنثي شدن توطئه‏ي قتل، ابوبکر سخنان تهديدآميزي نسبت به مردم، و گفته‏هاي اهانت‏آميزي نسبت به اميرالمؤمنين عليه‏السلام بر زبان راند، و در خاتمه با دادن سهميه از بيت‏المال مردم را به سوي خود جلب کرد.
8. نيرنگ ديگر آن بود که بعنوان رضايت طلبي نزد حضرت زهرا عليهاالسلام آمدند ولي پشيمان بازگشتند.
9. آخرين نقشه‏ي آنان شرکت در تشييع جنازه‏ي فاطمه عليهاالسلام و خواندن نماز بر بدن آنحضرت بود، که با پيش‏بيني حضرت زهرا عليهاالسلام در اخفاء دفن و قبرش نقشه بکلي خنثي شد.
اين مراحل نُه‏گانه نشانگر اسرار ديگري از غصب فدک و گوشه‏هايي از اين مقاصد شوم است. در اين بخش به بيان مفصل آنها مي‏پردازيم.
 
 
سؤال غاصبين از اميرالمؤمنين قبل از غصب فدک
 
مجمع الزوائد: ج 9 ص 39.
ابوبکر و عمر قبل از اقدام به غصب فدک، براي آنکه کيفيت برخورد خود را تنظيم کنند، ضمن سنجش زمينه‏ي اجتماعي آن نزد اميرالمؤمنين عليه‏السلام آمدند و گفتند: درباره‏ي آنچه از پيامبر باقي مانده چه مي‏گويي؟ فرمود: ما به پيامبر سزاوارتريم. گفتند: حتي آنچه در خيبر است؟ فرمود: بلي، حتي آنچه در خيبر است. گفتند: حتي آنچه در فدک است؟ فرمود: آري، حتي آنچه در فدک است.
با شنيدن اين سخنان برآشفتند و گفتند: بخدا قسم چنين کاري نخواهد شد مگر آنکه گردنهاي ما با ارّه قطع شود!!
و با اين گفته تصميم جدي خود بر غصب فدک را صراحتاً اعلام داشتند.
 
 
جعل حديث براي غصب فدک
 
يکي از پيش‏بيني‏هاي ابوبکر و عمر درباره‏ي فدک، آماده ساختن مدرکي جعلي براي هدف شومشان بود. براي اين منظور از مطرح کردن جنبه‏هاي معنوي استفاده کردند که انبيا عليهم‏السلام درهم و ديناري باقي نمي‏گذارند و فقط علم و حکمت از خود به يادگار مي‏گذارند، و نتيجه گرفتند که هر چيزي از اموال دنيا از پيامبر باقي بماند قابل تملک نيست و صدقه است. اين حديث جعلي بصورت جمله‏ي «نحن معاشر الانبياء لانورث...» مطرح شد و ظاهر فريبنده‏اي داشت.
 
عايشه و حفصه شاهدان حديث جعلي
کتاب سليم: ج 2 ص 694. بحار الانوار: ج 29 ص 134، 156، 190.
غاصبين محکم کاري لازم براي راهي که در نظر داشتند پيش بيني کرده بودند. پيداست که جعل حديث به فاصله‏ي چند روز از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله جرم نابخشودني است و تثبيت آن نيز کار آساني نيست.
در جايي که اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله حضور داشتند و زمان زيادي هم نگذشته بود که فراموش کرده باشند نسبت دادن چنين دروغ بزرگي به ساحت قدس نبوي احتياج به زمينه سازي داشت.
بهمين جهت کسي جز مجموعه‏ي داخلي خود پيدا نکردند و شاهد ماجرا را عايشه و حفصه بعنوان دو همسر پيامبر صلي الله عليه و آله در نظر گرفتند که اگر کسي منکر شد ادعا کنند بخاطر ارتباط بيشتر با آنحضرت، مطلب را در جايي شنيده‏اند که ديگران نبوده‏اند!
نکته‏ي جالبي که جلب توجه مي‏کند آنست که در اينجا کسي نگفت: شهادت اين دو زن جلب نفع براي خانواده خودشان است در حاليکه اين مطلب را در شهادت اميرالمؤمنين عليه‏السلام براي فدک حضرت زهرا عليهاالسلام صريحاً گفتند.
 
یک عرب بياباني بعنوان شاهد
 
مشکلي که هنوز باقي بود شهادت دادن دو زن بود که بجاي يک مرد حساب مي‏شد و ارزش آن هنگامي بود که يک مرد ديگر نيز به آن شهادت دهد. هيچکس حاضر به چنين شهادتي و نسبت دروغي به پيامبر صلي الله عليه و آله نشد.
لذا يک عرب بياباني از قبيله‏ي بني نصر را پيدا کردند که از نظر اجتماعي چنان بي‏ارزش بود که معروف بود هر گاه بول بر او عارض مي‏شد بدون در نظر گرفتن جايي مناسب به همان حال بر پاي خود بول مي‏کرد و جالب‏تر اينکه گاهي با بول خود تطهير مي‏کرد!! از طرف ديگر سابقه‏ي اين شخص که نامش مالک بن اوس بن حدثان بود با پيامبر صلي الله عليه و آله مشخص نبود تا بتواند مطلبي را به پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت دهد.
به اين عرب بياباني هم- با مشکلات زياد- اين حديث جعلي را ياد دادند و برايش تکرار کردند تا بتواند نزد مردم شهادت دهد و تعداد شاهدان را تکميل کند. بسيار جالب است که در کتب تاريخ تصريح شده که با حضور آن همه اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله احدي جز آن اعرابي و اين دو زن پيدا نشد به مطلب مورد نظرشان شهادت دهد.
 
 نوشتن و پاره کردن سند براي فدک
بحار الانوار: ج 29 ص 157، 192، ج 48 ص 157. نوائب الدهور: ج 3 ص 148.
محکوميت اجتماعي ماجراي غصب فدک به ضميمه‏ي اقداماتي که توسط اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام انجام گرفت بصورتي بود که غاصبين را وادار کرد تاحدي گفته‏هاي خود را پس بگيرند. تا آنجا که چند بار تا مرز نوشتن سندي بعنوان باز پس دادن فدک به حضرت فاطمه عليهاالسلام پيش رفتند.
اگر چه در برخورد اول، عمر سند فدک را که توسط پيامبر صلي الله عليه و آله نوشته شده بود پاره کرد و علامت سؤال بزرگي در آغاز ماجراي غصب فدک بر جاي گذاشت.
 
نقشه‏ي جديد براي سند فدک
 
از آنجا که آنان هرگز حاضر به بازگرداندن فدک نبودند و نمي‏خواستند به محکوميت خود در پيشگاه مردم اقرار کنند، و از جهتي استدلالهاي دندان شکن حضرت زهرا عليهاالسلام کار را به مراحل حساسي منتهي کرده بود، لذا نقشه‏ي جديدي براي حل اين مشکل طرح کردند.
توطئه چنين بود که ابوبکر مدرکي بنويسد و به حضرت زهرا عليهاالسلام تحويل دهد تا نشان دهند که خواسته‏ي آنحضرت را به انجام رساندند، ولي عمر در راه سند را از حضرت بگيرد و پاره کند تا عملاً نتيجه خنثي شود. اين صورت توطئه بود که در قالب يک فاجعه به اجرا درآمد که در اينجا بطور بسيار مختصر آن را ذکر مي‏کنيم:
آنگاه که حضرت زهرا عليهاالسلام از راههاي مختلف ابوبکر را محکوم کرد، او نوشته‏اي بعنوان بازگرداندن فدک براي حضرت نوشت و بدست آنحضرت داد تا عملاً اجرا شود. فاطمه زهرا عليهاالسلام آنرا برداشت و از نزد ابوبکر بيرون آمد.
 
از بين بردن سند در سايه‏ي جنايت
عمر در راه حضرت را ديد و گفت: اي دختر محمد! اين نوشته‏ي همراه تو چيست؟! فرمود: نوشته‏اي است که ابوبکر بعنوان باز پس دادن فدک نوشته است. گفت: آنرا به من بده! حضرت ابا کرد و آنرا نداد.
در اينجا عمر که ديد از راه عادي نمي‏تواند آنرا از حضرت بگيرد جسارتي کرد که صفحه‏ي تاريخ را سياه کرد و سوز جانکاه آن براي هميشه دل محبان فاطمه عليهاالسلام را سوزانده مي‏سوزاند. او با قساوت تمام در ميان کوچه و رهگذر مردم به دختر پيامبر صلي الله عليه و آله اهانتي عظيم کرد و با پا به فاطمه عليهاالسلام زد و با اين کار خود صفحه‏ي سياهي در دفتر تاريخ اسلام رقم زد، و به اين اکتفا نکرد و سيلي به صورت مبارک آنحضرت زد بطوري که در اثر آن گوشواره‏ي حضرت شکست. او با اين اقدام ددمنشانه‏ي خود ننگي بر جاي گذاشت که براي هميشه باعث سرافکندگي در برابر ساير ملل شد.
سپس عمر نوشته را به زور از دست حضرت گرفت و آب دهان بر آن انداخت و نوشته‏هاي آن را پاک کرد و آنرا پاره نمود و گفت: «اين سرزميني است که پدر تو هم با اسب و لشکر آنجا را فتح نکرده است! بيا کوهها را بر گردن ما بگذار»!
منظره‏اي که در ميان کوچه ايجاد شده بود و فاطمه‏اي که با چادر خاک آلود از زمين برمي‏خاست و حالي که به آنحضرت عارض شده بود بخوبي قابل تصور است و از همه بيشتر بر شخص اميرالمؤمنين عليه‏السلام تأثير داشته است.
 
سوز اميرالمؤمنين در مصائب
اميرالمؤمنين عليه‏السلام در خانه منتظر بودند. وقتي حضرت زهرا عليهاالسلام پشت در آمد حضرت به استقبال او رفت و فرمود: اي دختر پيامبر، چرا اينگونه غضبناک هستي؟ حضرت زهرا عليهاالسلام جسارت عمر را بازگو کرد.
اميرالمؤمنين عليه‏السلام بعنوان شريک غم و تسلاي حضرت فرمود: «آنچه نسبت به من و پدرت مرتکب شده‏اند از اين بالاتر است».
اين فاجعه دلهايي را لرزانده و مي‏لرزاند که در محبت فاطمه بال و پر مي‏زنند و قلب خود را در طبق اخلاص به زهرا عليهاالسلام سپرده‏اند. آيا واقعاً فدک به اين حد براي غاصبين ارزش داشت يا قساوت و شقاوت باطني آنان بود که اينگونه ظهور يافت؟ آيا حفظ حرمت ناموس پيامبر صلي الله عليه و آله اينگونه است؟! باشد تا مهدي زهرا عليه‏السلام بيايد و عمق جنايت را آنگونه که بوده بيان فرمايد.
 

 

 

 

ادامه در صفحه بعد



ادامه مطلب...
تاریخ: یک شنبه 3 شهريور 1392برچسب:,
ارسال توسط قناد

صفحه قبل 1 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 23
بازدید ماه : 155
بازدید کل : 54445
تعداد مطالب : 326
تعداد نظرات : 76
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


دعای عظم البلا
دعای فرج  ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ
ذکر کاشف الکرب  ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ
روزشمار فاطمیه سوره قرآن ذکر روزهای هفته پخش زنده حرم انقلاب اسلامی
.  .

آپلود نامحدود عکس و فایل

آپلود عکس




ابزار های عاشقانه برای وبلاگ

کد زیبا سازی لینک ها



کد کج شدن تصاوير